دختر جوان اشک هايش را پاک کرد و افزود: چند روز قبل با فرهاد قرار ملاقات داشتم و زماني که به سر قرار رسيدم به او گفتم: مي خواهم براي روز تولد پدرم هديه خوبي بخرم و بيست هزار تومان کم دارم. فرهاد لبخندي زد و گفت: ببخشيد، پول همراهم نيست اما تا چند دقيقه ديگر اين مبلغ را از دوستم برايت مهيا مي کنم.
ما با عجله سوار تاکسي شديم و به کوچه پس کوچه هاي منطقه اي در حاشيه شهر رفتيم. هوا تاريک شده بود که مقابل خانه دوست او رسيديم.
فرهاد جلو رفت و زنگ خانه را به صدا در آورد اما لحظه اي که در خانه باز شد ناگهان او دستم را گرفت و به زور مرا به داخل خانه کشاند. من وحشت کرده بودم و مي خواستم جيغ بکشم ولي فرهاد جلوي دهانم را گرفت. او و ۲ نفر از دوستان شيطان صفتش که در خانه بودند با توسل به زور و تهديد مرا مورد آزار و اذيت قرار دادند و ...
آ ن ها سپس چشمانم را بستند و در خياباني رهايم کردند. حالا پدر و مادرم بيايند و ببينند که چه بلايي به سرم آمده است. کاش فريب فرهاد را نمي خوردم و به او دلبسته نمي شدم.
در خور يادآوري است تيم هاي اطلاعات و عمليات کلانتري خواجه ربيع مشهد با توجه به سرنخ هاي موجود، متهمان اين پرونده را دستگير و به مراجع قضايي معرفي کرده اند